خوابالو
دیشب رفتم خونه مامانم واسه شام جیگر عمه رفته بود مهمونی طبقه بالا. خوابیده بود. وقتی بیدار شد من همش چند دقیقه دیدمش اونم خوابالو بود و شیطونی نکرد. تازه گوشه چشمشو چنگ انداخته بود باز. محکم بغلش کردم. بوس ...
نویسنده :
فرزانه
9:50